جلوه‌های مقاومت در نهضت عاشورا و تحلیل عوامل آن

پدیدآورسیدرضی سیدنژادعبدالله نوری گلجائیمحمدمهدی سپهر

نشریهمجموعه مقالات همایش ملی مقاومت اسلامی از نگاه قرآن کریم

منبع مقاله

کلمات کلیدی4212

چکیدهحادثه عاشورا درس‌های زیادی دارد یکی از مهم‌ترین آنها، مقاومت و پایداری در دفاع از حق و ایستادگی در مقابل ظالم است. امام حسین(ع) و اصحاب وفادارش در احیای دین و ارزش‌های الهی تا پای جان ایستادند و صحنه‌های بی‌نظیری از مقاومت و ایستادگی را خلق کردند و نام خود را به عنوان الگوی مقاومت و پایداری تا قیامت جاودانه ساختند؛ به طوری که می‌توان عاشورا را «تجلی مقاومت ناب اسلامی» نام نهاد که بر فراز قله تاريخ مي‌درخشد. اما سوال مهم این است که چه عوامل و موجباتی سیدالشهدا(ع) و اصحابش را به این درجه از مقاومت و استقامت رسانیده بود. این پژوهش در صدد است با بهره‌گیری از روش توصیفی - تحلیلی ضمن تبیین جلوه‌هایی از مقاومت بی‌نظیر امام حسین(ع) و اصحاب وفادارش، به این مساله پاسخ بگوید.

share 2804 بازدید

«مقاومت و پایداری» از مسائلی است که همواره در دین مبین اسلام به ویژه مکتب تشیع، توجه ویژه‌ای به آن شده است؛ مقاومت، ريشه همه فضيلت‌ها و محور تمام خوبي‌هاست و همه راه‌هاي کمال به سوي آن ختم مي‌شود و مهم‌ترين چيزي است که دين و ديانت آن را اقتضا، و شريعت آن را لازم مي‌داند. بدون استقامت سير به سوي مقاصد مطلوب هرگز ميسر نمي‌شود و امکان رسيدن انسان به آن چه که شايسته اوست ممکن نمي‌گردد. جامعه اسلامي براي داشتن زندگي شرافتمندانه و حفظ اصالت و استقلال و ايجاد امنيت براي مال و ناموس و عرض خود بايستي در مقابل دشمن، سرسختانه ايستادگي كند و از كيان خويش پاسداري نمايد. عزت و شرف و پيروزي و غلبه بر دشمن تنها در سايه استقامت امكان‌پذير است. خداوند متعال در قرآن كريم استقامت را از نيكي‌ها و افراد ثابت قدم و با استقامت در ميدان كارزار را از نيكوكاران دانسته است (ر.ک.بقره: 177). قرآن ثمره مقاومت در راه خدا را پیروزی و سعادت ابدی معرفی کرده، می‌فرماید: «إِنَّ الَّذينَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا فَلا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لا هُمْ يَحْزَنُونَ أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَنَّةِ خالِدينَ فيها جَزاءً بِما كانُوا يَعْمَلُونَ (احقاف: 13-14)؛ كسانى كه گفتند: «پروردگار ما اللَّه است»، سپس استقامت كردند، نه ترسى براى آنان است و نه اندوهگين مى‏شوند. آنها اهل بهشتند و جاودانه در آن مى‏مانند؛ اين پاداش اعمالى است كه انجام مى‏دادند.»

واقعيت اين است، ضامن بقا و دوام دين چيزي جز صبر و استقامت در دفاع از حق و حقيقت نيست و پيروزي و بهروزي جز در سايه صبر و استقامت به دست نمي‌آيد (ر.ک. بقره: 249-251؛ فصلت: 30-31؛ انفال: 45-46؛ احقاف: 13-14 و ...) شیعیان در طول تاریخ با درک این حقیقت و با تاسی به سیره اهل‌بیت(ع) به اين نداى حق پاسخ دادند؛ در زبان و عمل، خدا را پذيرفتند و در پرتو امامت و رهبرى معنوى و گاهى ظاهرى اولياى خدا، با بينش عميق و تقواى لازم پايدارى كردند، تا پاى دار رفتند و از پاى ننشتند و اين سان اسلام راستین را پايدار ساختند. آنها در طول تاریخ به خاطر پایمردی‌های خویش، بیشترین دردها و زخم‌ها را به جان و دل خریدند و چه بسا که آماج حملات و دسیسه‌های دشمنان قرار گرفتند اما چون نجات خود و مکتب‌شان را در ثبات قدم و پایداری می‌دیدند، هیچ گاه دست از مقاومت برنداشتند و با این که بارها از آتش فتنه دشمنانشان سوختند اما مقاوم تر از قبل از میان انبوهی از خاک و خاکستر بالیدند و اوج گرفتند تا جایی که امروز تشیع، به خاطر ایستادگی و استواری‌اش، نماد «استقامت و پایداری»، و شیعه منادی «مقاومت» برای طرفداران حق و حقیقت است.

بی‌شک امروز نیز که دشمنان نظام مقدس جمهوری اسلامی از تمامی امکانات مادی و انسانی خود برای به زانو درآوردن نظام اسلامی استفاده می‌کنند و می‌کوشند نظام اسلامی را تحت سخت‌ترین و شدیدترین فشارها قرار دهند، بهره‌مندی از این اصل استراتژیک می‌تواند بهترین و کارآمدترین راهکار و استراتژی برای برون رفت از این پیچ تاریخی و مقابله با تهدید، تهاجم و تجاوز دشمن باشد. حقیقتی که امام خامنه‌ای(مدظله العالی) درباره آن می‌فرماید: «راه پیروزی در این چالش و رویارویی میان نظام جمهوری اسلامی و طواغیت جز «ایستادگیِ همراه با ایمان و باورِ به خود و باورِ به راه خود»، نیست؛ باید راه را باور داشته باشیم: «آمن الرّسول بما انزل الیه من ربّه و المؤمنون کلّ آمن باللَّه» [1]یعنی آحاد مؤمنینِ به این راه، دست به دست هم بدهند و ایستادگی کنند؛ ایستادگی نشان بدهند. این راه پیشرفت و پیروزی است. اگر این کار را بکنند، پیروزی قطعی است. ما این را در طول این بیست‌وهفت سال تجربه کرده‌ایم. در میدان‌های گوناگون، آنجایی که حرف خودمان را باور داشته‌ایم و پای آن حرف ایستاده‌ایم، آنجا پیش رفته‌ایم. در دفاع مقدس همین پیش آمد؛ در حفظ اساس این نظام مقدس، همین پیش آمده؛ در پیشرفت روزبه‌روز، بلکه ساعت به ساعتِ کشور در زمینه‌های مختلف، همین پیش آمده است (حسینی خامنه‌ای، بیانات: 18/7/1385). «امروز ما احتياج به استقامت داريم... استقامت كردن در مقابل فريب‌ها و تهديدهاي دشمن، هنر بزرگي است‌كه اگريك ملت اين هنر را داشته باشد، آن وقت به قله مي‌رسد. به جايي كه ديگر دشمن فايده‌اي در تهديد نمي‌بيند و مجبور است با او بسازد و يا درمقابل او تسليم شود (همان، بیانات: 6/1/1385).»

محرم جلوه مقاومت اسلامی

تجسم واقعی مقاومت و ایستادگی برخاسته از عمق ایمان و معنویت را می‌توان در نهضت سیدالشهدا(ع) مشاهده کرد طوری که تمام لحظات و صحنه‌هاي اين حماسه ماندگار و لحظه به لحظه حماسه‌آفرينان عاشورا درس مقاومت و ايستادگي است. در بیان جلوه‌های مقاومت و پایداری سالار شهیدان، امام حسین(ع) همین بس که در روز عاشورا، آن چنان در میان آن همه شدائد، چهره بر افروخته‌ای داشت که حمیدبن مسلم می‌گوید: «وَ اللّهِ ما رَأیتُ مَکثُوراً قطّ قَد قُتِلَ وُلدُهُ وَ اَهلُ بَیتِهِ و اَصحابُهُ اَربَطُ جأشاً وَلا اَمضی جَناةً مِنهُ...(مفید، 1413ق، ج2: 111)؛ سوگند به خدا هرگز مرد مغلوب و گرفتاری را ندیدم که فرزندان، خاندان و یارانش کشته شده باشند، در عین حال دلاورتر و مقاوم‌تر از حسین(ع) باشد.»

او با شمشیر بر دشمنان حمله شدید می‌کرد و آنها از هر طرف مانند روبهانی که از حمله شیر می‌گریزند، فرار می‌کردند، آن حضرت به آنها که سی هزار نفر بودند حمله می‌کرد، آنها همچون ملخ‌های پراکنده در پیش رویش پراکنده می‌شدند، سپس امام حسین(ع) به مرکز خود باز می‌گشت و می‌فرمود: «لا حَولَ وَلا قُوَّةُ اِلّا بِاللّهِ (ابن‌طاووس، 1377: 144)»

سخنان امام حسین(ع) و یارانش، و استقامت آنها در یک جنگ کاملاً نابرابر، و قاطعیت و صلابت آنها هر کدام صدها درس مقاومت به ما می‌آموزد و نشان می‌دهد که امام و دست پروردگانش دارای عالی‌‌ترین روحیه فداکاری و ایثار و نیروی مقاومت بوده‌اند. ایشان از ابتدا، نیروهایی را به همراهی طلبید که مقاوم باشند؛ زیرا او به خوبی می‌دانست که در مواجهه با دشمن احتمال هرگونه خطری از قبیل زخم و جراحت و قتل و اسارت و ... وجود دارد و برای رویارویی با این همه مصائب نیاز به روحیه پایداری است لذا حضرت در یکی از منزلگاه‌های میان راه فرمود: «ایها الناس! فَمَن کانَ مِنکُم یَصبِرُ علی حَدِّ السَّیفِ و طَعنِ الاسِنَّةِ فَلیَقُم مَعَنا و اِلا فَلیَنصَرِف عَنّا (قندوزی، 1418ق: 406)؛ ای مردم! هر کدام از شما که تحمل تیزی شمشیر و زخم و ضربت نیزه‌ها را دارد همراه ما بماند، و الا باز گردد».

نقل شده، شب عاشورا، اباعبدالله(ع) همه اصحاب خود را در خیمه‌ای جمع کرد و برای آخرین بار اتمام حجت نموده، به آنها فرمود: «هدف اینها فقط من هستم، اگر به من دست یابند به هیچ کس از شما کاری ندارند. شما می‌توانید از تاریکی شب استفاده کنید و همه بروید. تا این جملات را فرمود هر کدام از اصحاب شروع به سخن گفتند کردند. اول کسی که به سخن در آمد حضرت ابوالفضل العباس(ع) بود. یکی گفت: آقا اگر مرا بکشند و بعد بدنم را آتش بزنند و خاکسترم را به باد دهند دو مرتبه زنده کنند و هفتاد بار چنین کاری را تکرار نمایند دست از تو بر نمی‌دارم این جان ناقابل ما قابل قربان تو نیست. دیگری گفت: اگر هزار بار مرا بکشند و زنده کنند دست از دامن تو بر نمی‌دارم (مطهری، 1388، ج17: 374).

در میدان نبرد و بحبوحه جنگ نیز، یاران سیدالشهدا(ع) با الگوگیری از ایشان، شعار مقاومت وایستادگی سر داده، همدیگر را به مقاومت و ایستادگی دعوت می‌کردند و این به خوبی در رجزهایی[2] که آنها می‌خواندند منعکس شده است. برای نمونه، سعدبن حنظله در جنگ نمایانی که با دشمن داشت در رجز حماسی خود می‌گوید:

صَبْراً عَلى الأسيافِ وَالأسِنَّةِ             صَبْراً عليها لِدخولِ الجنّةِ

وَحورَعَيْنِ ناعماتٍ حَسَنة             لِمَنْ يُريدُ الْفوزَ لا بالظِّنَّةِ

يا نفسُ لِلراحَةِ فَاحْمِدَنْهُ             وَفى طِلابِ الْخَيْرِ فَارْغَبَنَّ

«در برابر شمشيرها و نيزه‏ها، صبر بايد كرد. صبر بر آنها براى ورود به بهشت و رسيدن به حوريان سيمين پيكر. نه اين‏كه باید به تلاش اندك اكتفا کرد. اى نفس براى آسايش ابدى بكوش و در طلب خير راغب باش (مجلسی، 1403ق، ج45: 18)»

این‌ها جلوه‌هایی از مقاومت سیدالشهدا و اصحاب اوست و گرنه سراسر نهضت عاشورا مملو از این مضامین و صحنه‌های مقاومت است که اگر بخواهیم همه را بیان کنیم به قول معروف «مثنوی هفتاد من كاغذ می‌شود.» اما ضروری است در فرصت‌های مناسب، این جلوه‌ها برای آحاد جامعه اسلامی تشریح گردد تا علاوه بر اشکی که بر مظلومیت شهدای کربلا ریخته می‌شود، منش آنها الگو و نقشه راه قرار گیرد. باشد که سعادت دنیوی و اخروی را رقم بزند؛ چنان که جرعه‌ای از این مقاومت و ایستادگی در جریان انقلاب شکوهمند اسلامی ایران و نیز دوران دفاع مقدس بروز کرد و همان صحنه‌های عاشورایی را در ایران اسلامی و جبهه‌های نبرد عینیت بخشید و عزت و اقتدار را برای ملت و نظام اسلامی به ارمغان آورد.

 عوامل استقامت و پایداری سیدالشهدا(ع) و اصحابش

در این که چه عوامل و موجباتی سیدالشهدا(ع) و اصحابش را به این درجه از مقاومت و استقامت رسانیده بود، به طور اختصار می‌توان به عوامل زیر اشاره کرد:

1. ایمان آگاهانه

استقامت ریشه در ایمان به خدا دارد و از آبشخور توحید آب می‌گیرد و جان می‌یابد. تا وقتی ایمان و یقین به حق نباشد، استقامت حقیقی جلوه نمی‌کند؛ زیرا حقیقت استقامت در خانه توحید است و اطمینان باطنی و ثبات قدم واقعی جز با تکیه به خدا و یاد او حاصل نمی‌شود. تنها در سایه ایمان به خداست که انسان می‌تواند در همه حال مقاوم باشد، به گونه‌ای که در برابر شداید و سختی‌ها محکم بایستند و هرگز آرامش درونی خود را از دست ندهد و مضطرب نشود و نیز در راحتی‌ها و خوشی‌ها پایدار بماند و هرگز خود را نبازد و از راه به در نشود. اگر توحید در خانه وجود نشیند و انسان به چشم حقیقیت بین امور را ببیند، آن‌گاه در مصیبت‌ها و سختی‌ها آرامش خود را حفظ می‌کند و در برابر هوا و هوس‌ها استوار می‌ایستد و در میدان‌های مبارزه استقامت می‌ورزد البته نباید از این نکته مهم غافل ماندکه هر ايمان و اعتقاد سطحى موجب استقامت و پایداری نمی‌شود، بلكه آن ايمان و ايده‏اى كه عميق و آگاهانه باشد دارای چنین اثری است؛ يعنى در اعماق روح وجان انسان نفوذ كرده باشد و او را به پايدارى و استقامت در برابر ناملايمات فراخواند.

در دعاهای وارد شده از امام زین العابدین(ع) آمده است: «خدایا بر محمد و آلش رحمت فرست و دلم را برای محبت خود فارغ و به یاد خویش مشغول کن، و به ترس و هراس خود از در افتادن به پرتگاه هوا نگاه دار، و به رغبت به سوی خود نیرومند کن، و به فرمانبرداری ات متمایل ساز ... و فرارم را به سوی تو و رغبتم را در آن چه نزد تو است قرار ده، و دلم را در جامه رمیدگی از اشرار خلق خود بپوشان، و انس و الفت با خود و دوستان و اهل طاعتت را به من ارزانی دار (علی‌بن الحسین(ع)، 1376: 102).»

اگر انسان به این مرتبه از توحید و یقین دست یابد، صبر و استقامت را در همه مراتبش می‌یابد، و اگر مقاومت از توحید آب نخورده باشد، تکلف است و تظاهر به صبر؛ زیرا انسان جز با انس به حق و اتصال به دریای توحید، مقاوم در معنای درست کلمه نمی‌شود (دلشاد تهرانی، 1383: 716-712).

رمز پایداری و ایستادگی ائمه معصومین(ع) و اصحابشان در کارزارهای حق و باطل نیز ریشه در این حقیقت دارد؛ زیرا تا انسان مومن به خدا نباشد و مواضع حق را نشناسد، پایداری و ثبات قدم در حق بس دشوار، بلکه ناممکن خواهد بود. لذا استقامت گسترده‏ی امام حسین(ع) و یاران باوفایش بیانگر ایمان وصف‏ناپذیر آنان است. حضرت در لحظه‏های آخر عمر در مناجاتش با خدا از صبر و اسقامت می‌گوید و عرضه می‌دارد: «الهی رِضاً بِرِضِاکَ، صَبراً عَلی قَضائِک (نجمی، 1390: 325)؛ خدایا! راضی به رضای تو هستم و در برابر قضای تو صبر می‌کنم.»

2. یاد خدا

 منظور از یاد و ذکر خدا، «یاد کردن خداوند با قلب و زبان» است (ر.ک. راغب اصفهانی، 1412ق: 329). به این بیان که انسان باید، همواره در همة احوال به یاد خدا باشد و او را حاضر و ناظر بر رفتار، کردار و گفتار خویش بداند. یاد خدا از بهترین اعمال و خوی نیکوکاران و مایه شرافت، رستگاری و نشانه ایمان و بندگی و بعد معنوی حیات انسان است، که در قرآن بدان سفارش شده است: «یا اَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکُرُوا اللهَ ذِکراً کَثِیراً (احزاب: 41)؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! خدا را بسیار یاد کنید.»

 پیامبر اکرم (ص) نیز می‌فرماید: «اِعلَموُا اَنَّ خَیرَ اَعمالِکُم عِندَ مَلِیکِکُم وَ اَزکاهَا و اَرفَعَها فِی دَرَجاتِکُم وَ خَیرَ مَا طَلَعَت عَلَیهِ الشَّمسُ، ذِکرُاللهِ سُبحانَهُ وَ تَعالی فَاِنَّهُ اَخبَرَ عَن نَفسِهِ فَقالَ اَنَا جَلیسُ مَن ذَکَرَنی (مجلسی، 1403ق، ج90: 163)؛ بدانید، که بهترین اعمالِ شما نزد خداوند و پاکیزه‌‌ترین و والاترین آنها در مراتب شما و بهترین چیزی که آفتاب بر آن تابیده، ذکر خدای سبحان است؛ زیرا خدای تعالی از خودش خبر داده و فرموده است: «من همنشین کسی هستم که مرا یاد کند».

ذکر و یاد خدا، چه در دل و چه بر زبان، عامل تقویت روح مقاومت و زداینده‏ی یأس و غفلت و غرور است. در واقع ذکر و یاد خدا بر مقاومت انسان در سختى‏ها و گرفتارى‏ها مى‏افزايد. چنان که خداوند متعال می‌فرماید: «يـا اَيُّهَا الَّذينَ آمَنوُا اِذا لَقيتـُمْ فـِئَةً فـَاثـْبُتوُا وَاذْكـُروُا اللّهَ كَثيرا لَعـَلَّكُم تُفْلِحوُنَ (انفال: 45)؛ اى مؤمنان چون در ميدان نبرد با گروهى (از دشمن )روبه رو شديد، مقاوم باشيد و بسيار خدا را ياد كنيد، شايد رستگار شويد.»

عاشورای حسینی مظهری از «ذکر خدا» است. عاشورائیان از عمق وجود خدا را باور داشتند و بر زبانشان نیز یاد خدا جاری بود و در عمل نیز حق و حقیقت را رها نکردند و رضایت معبود خویش را کسب نمودند. أما طرف مقابل ـ یزیدیان ـ چون از اعتقاد قلبی به خدا برخوردار نبودند، زبان و عملشان نیز با یکدیگر تفاوت داشت. گرچه به ظاهر و لقلقة زبان خدا را یاد می‌کردند و برای خدعه و ریا، نماز و دعا می‌خواندند، ولی در قلب و عمل از یاد خدا غافل بودند و برخلاف آنچه به ظاهر می‌گفتند، عمل می‌کردند و از دستور خدا تخلف و از ارتکاب هر عمل زشت و خلاف فرمان خدا و رسول پرهیز نداشتند.

امام حسین(ع) در طول راه، در شب و روز عاشورا، قبل از جنگ و هنگام جنگ در آخرین لحظه‏های حیات، پیوسته به یاد خدا بود و حمد و تسبیح و ذکر خدا را بر لب می‏راند. حتی در خطبه‏های حماسی که برای یاران خویش یا برای بیداری و هشدار خطاب به سپاه دشمن داشت، یکی از محوری‏ترین موضوع‏هایی که مطرح می‏کرد خدا، قیامت، بهشت و جهنم و... بود؛ به خصوص در لحظه‏های بحرانی و شدید روحی، یاد خدا، قوت قلب و عامل ثبات آن حضرت بود. آن گاه که پس از شهادت همه‏ی یاران و همراهان تنها مانده بود و خیمه‏های اصحاب خویش را خالی می‏دید، این ذکر را بسیار می‏گفت: «لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم (سیدبن طاووس، 1377: 145).

در خطبه‏ای که شب عاشورا برای اصحاب خویش ایراد فرمود به حمد و ثنای الهی، شکر و ستایش و یاد او پرداخت و حمد را در حال شادمانی و غمگینی از آن خداوند دانست. حتی در تقدیر از اصحاب خویش نفرمود که شما با وفایید، بلکه به خداوند عزوجل عرض کرد «اللَّهُمَ‏ إِنِّي‏ لَا أَعْرِفُ‏ أَهْلَ‏ بَيْتٍ‏ أَبَرَّ وَ لَا أَزْكَى وَ لَا أَطْهَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ لَا أَصْحَاباً هُمْ خَيْرٌ مِنْ أَصْحَابِي (مجلسی، 1403ق، ج44: 316)؛ خدایا، من اهل بیتی نیک‏تر و پاک‏تر از اهل بیتم نمی‏شناسم و نیز همراهان و اصحابی بهتر و باوفاتر از اصحاب خویش سراغ ندارم.»

نامه‏هایی که امام حسین(ع) به اهل کوفه و بزرگان شیعه نوشته است، اغلب حاوی ذکر خدا و اوصاف پروردگاری است. در طول راه با شنیدن خبرهای ناگوار از داخل کوفه، به ویژه خبر شهادت «مسلم بن عقیل»، باز هم ذکر خدا را مایه‏ی آرامش خویش قرار می‏داد: «إِنَّا لِلَّهِ‏ وَ إِنَّا إِلَيْهِ‏ راجِعُونَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ‏ رَبِ‏ الْعالَمِينَ (ابومخنف کوفی، 1417ق: 176).»

در روز عاشورا، وقتی تیر بر قلب آن حضرت نشست و خون جاری شد، سر به آسمان برداشت و با خدا چنین زمزمه کرد: «اللَّهُمَّ إِنَّكَ‏ تَرَى‏ مَا يُصْنَعُ‏ بِوَلَدِ نَبِيِّك‏ (مجلسی، 1403ق، ج44: 321)؛ بارالها! تو شاهدی که در حق فرزند پیامبرت چه فاجعه‏ای به وجود آوردند.»

نقل شده امام و ياران او، شب عاشورا را تا صبح به نماز و قرآن و ذكر خدا پرداختند و از تكيه‏گاه خدايى براى نبرد عاشورا، مدد گرفتند. عشق به نماز و نيايش و تلاوت قرآن و استغفار و دعا در دل امام آن‏چنان بود كه به برادرش عباس گفت: «ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تُؤَخِّرَهُمْ إِلَى غَدٍ وَ تَدْفَعَهُمْ عَنَّا الْعَشِيَّةَ لَعَلَّنَا نُصَلِّي‏ لِرَبِّنَا اللَّيْلَةَ وَ نَدْعُوهُ‏ وَ نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ يَعْلَمُ أَنِّي كُنْتُ قَدْ أُحِبُّ الصَّلَاةَ لَهُ وَ تِلَاوَةَ كِتَابِهِ وَ كَثْرَةَ الدُّعَاءِ وَ الِاسْتِغْفَارِ(همان: 392)؛ به سوی آنها برگرد و از اين گروه بخواه تا نبرد را به فردا بيندازند و امشب به تأخير افتد، باشد كه به نماز و دعا و استغفار بپردازيم. خدا مى‏داند كه من پيوسته علاقه به نماز و تلاوت آيات الهى داشته‏ام.»

به شهادت تاریخ، شب عاشورا از خيمه اصحاب امام حسين(ع)، آواى مناجات و زمزمه دعا و تلاوت به گوش مى‏رسيد. به نقل دیگر، زمزمه‏ی نماز و نیایش و تضرع و صدای خواندن قرآن، از خیمه‌های اصحاب همچون کندوی زنبورعسل به گوش می‏رسید (مجلسی، 1403، ج44: 394).[3]

ظهر عاشورا نیز وقتى ابوثمامه وقت نماز را به ياد او آورد، حضرت نگاهی به آسمان کرد و فرمود: «ذَكَّرْتَ الصَّلاةَ، جَعَلَكَ اللّهُ مِنَ الْمُصَلِّينَ الذّاكِرينَ! نَعَمْ، هذا أَوَّلُ وَقْتِها (ابومخنف کوفی، 1417ق: 229)؛ نماز را به ياد آوردى! خداوند تو را از نمازگزاران و ذاكران قرار دهد. آرى اينك اوّلِ وقتِ نماز است. ... از اينان بخواهيد تا دست از جنگ بردارند تا نماز بگزاريم.»

حضرت یاد خدا را مایه‏ی آرامش همراهان نیز، قرار می‏داد. شب عاشورا، وقتی حضرت زینب(س) را نگران و پریشان دید، او را متوجه بقا و جاودانگی خداوند ساخت تا بداند که جز ذات پروردگار همه رفتنی هستند و فرمود: «يَا أُخْتَاهْ اتَّقِي‏ اللَّهَ‏ وَ تَعَزَّيْ‏ بِعَزَاءِ اللَّهِ‏ وَ اعْلَمِي أَنَّ أَهْلَ الْأَرْضِ يَمُوتُونَ وَ أَهْلَ السَّمَاءِ لَا يَبْقَوْنَ وَ أَن‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَ اللَّهِ تَعَالَى (مجلسی، 1403ق، ج45: 3).»

3. اخلاص و انگیزه الهی

اخلاص وخدايى بودن نيّت و انگيزه، در هر كارى مطلوب و ارزش‌آفرين است، به خصوص در مسائل مبارزاتى كه زمينه هواى نفس و انگيزه‏هاى مادى و جاه‌طلبانه و قدرت‌جويى يا انتقام‌گيرى بيشتر است و به عنصر اخلاص، نياز بيشترى است. کسی که براى خدا قيام كند، همه همّتش عمل به تكليف و كسب رضاى الهى است. بنابراين نه كمى نفرات، در اراده‏اش خلل ايجاد مى‏كند و نه شكست ظاهرى او را مأيوس و بدبين مى‏سازد. «قيام لِلّه»، توصيه و موعظه الهى است، آنجا كه مى‏فرمايد: «قُلْ انَّما اعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ انْ تَقُومُوالِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى (سبأ: 46)؛ بگو شما را به يك چيز موعظه مى‏كنم: اينكه دوتا دوتا و به تنهايى براى خدا قيام كنيد.»

اگر در يك مبارزه اين انگيزه باشد، تضمين بيشترى براى ادامه مبارزه تا نهايت توان و تا پايان عمر است و حتّى در تنهايى و بى‏ياورى و كمى امكانات هم تكليف را از خود ساقط نمى‏داند و با باطل سازش نمى‏كند و تا آخرین نفس مقاومت و ایستادگی می‌کند. رمز ایستادگی و مقاومت حضرت سیدالشهدا و یارانش را باید در اخلاص و انگیزه الهی آنها جست و جو کرد. هيچ حادثه‏اى در تاريخ اسلام صفا و پاكى و پالايش كربلا را ندارد. به گواهى تاريخ، در تمام جنگ‏هاى صدر اسلام اندك ناخالصى‏ها و گاه نقطه‏هاى تاريكى از نفاق، دنياخواهى و خودخواهى را مى‏توان يافت. سست‏عنصران در گرماگرم نبرد صحنه را رها مى‏كردند و يا به اميد «زر»، سر را از خطر مى‏ربودند و يا از ترس جان، پيامبر يا امام را تنها مى‏گذاشتند. احُد گواه تلخ دنياخواهى و خندق (احزاب) نشان روشن هراس و ترس در لحظه‏هاى دشوار و خطرخيز (رويارويى با عمرو بن عبدود) است.

اما آنانى كه در عاشورا ماندند و عارفانه جان باختند، از هر ترديد، تزلزل، دودلى و سستى رها بودند. اباعبداللّه آنان را از صافى‏ها گذرانده، راه را براى برگشتن گشوده و بيعت را از دوش همگان برداشته بود تا هركس سر «ديگرى» دارد، سر خود گيرد و از كربلا بيرون رود. در واقع آنچه مهم‏ترين عامل ماندگارى نهضت عاشورا در طول قرون و اعصار است، جوهره اخلاص در نهضت عاشوراست. قیام اباعبدالله الحسین(ع) مقدس بود چون در آن انگیزه‏ای جز خدا نبود که این انگیزه‏ی الهی، جلوه‏اش اصلاح‏طلبی، امر به معروف و نهی از منکر و احیای سیره‏ی پیامبر(ص) و امام علی(ع) بود که در منشور جاوید قیام حسینی(ع) آمده است: «أَنِّي‏ لَمْ‏ أَخْرُجْ‏ أَشِراً وَ لَا بَطِراً وَ لَا مُفْسِداً وَ لَا ظَالِماً وَ إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِي أُمَّةِ جَدِّي (مجلسی، 1403ق، ج44: 329).»

امام حسين(ع) در ضمن خطابه‏اى مفصّل كه پيش از خروج از مدينه ايراد نمود، هرگونه شائبه دنياطلبى و رياست‌خواهى و جنگ قدرت را ردّ كرده، انگيزه خالص «اصلاح دينى و اجتماعى» را مطرح ساخت: «خدايا! تو مى‏دانى كه آنچه از ما بود، هرگز نزاع بر سرقدرت و دنبال كالاى دنيا رفتن نبود، بلكه مى‏خواهيم معالم دين و نشانه‏هاى مكتب را نشان دهيم و با ايجاد اصلاح در جامعه، مظلومان ايمن شوند و فرائض و سنن تو اجرا شود ... (ابن‌شعبه حرانی، 1404ق: 239).»

نظير اين بیان را در وصیت‌نامه‌ای که برای برادرش محمدحنفیه نوشت، فرمود: «من هرگز به عنوان شورش، خوشگذرانى، سرمستى، فسادانگيزى يا ستم برنخاستم، بلكه براى طلب اصلاح و امر به معروف و نهى از منكر قيام كردم...(مجلسی، 1403ق، ج44: 329).»

چون انگيزه اخلاص، حركت آفرين عاشورا بود، هيچ عاملى نتوانست امام حسين(ع) و يارانش را از ادامه راه تا رسيدن به شهادت باز دارد و در استقامت آنها خللی ایجاد کند.

4. بصیرت و روشن‌بینی

بصیرت به معنای بیناییقلبی، درک عمیق باطنی، تشخیص صحیح و دریافت هر چیزی آن‌گونه که هست، می‌باشد. بصیرت یعنی شناخت روشن و یقینی از دین، تکلیف، پیشوا، حجت خدا، راه دوست و دشمن، حق و باطل. بصیرت پیش نیاز پایداری و جانفشانی در راه اهداف و آرمان‌هاست. علی(ع) به لشكريانش فرمود: «قَد فُتِحَ بابُ الْحَرْبِ بَیْنَكُمْ وَ بَیْنَ اَهْلِ الْقِبْلَه؛ لا یَحْمِلَ هذَا الْعَلَمِ اِلَّا اَهْلُ الْبَصَرِ وَ الْصَّبْرِ وَالْعِلْمِ بِمَواضِعِ الْحَقِّ (نهج‌البلاغه، خطبه 175)؛ بدرستى كه دروازه جنگ بين شما و اهل قبله (كه خود را مسلمان مى‏دانند، ولى درواقع مسلمان نيستند) گشوده خواهد شد و قادر به گرفتن اين پرچم (براى جنگ و پيروزى) نيست، مگر كسى كه داراى صبر و شكيبايى بوده و آگاه نسبت به مواضع حق باشد.»

آری! به واسطه برخورداری از بصیرت است که انسان بر سر دو راهى خیر و شر و سعادت و شقاوت، به راحتى راه خیر و سعادت را مى یابد و پس از رهایی از شك و تردیدها، لحظه‌ای در پیمودن مسیر حق سستی به خرج نمی‌دهد. بصيرت و حقيقت‌بيني سبب مي‌شود انسان در سخت‌ترين شرايط، بودن با ولي خدا و حرکت در صراط مستقيم را با قاطعيت و صراحت بر همه چيز ترجيح دهد و حتي از کشته شدن و مرگ شرافتمندانه استقبال نمايد. چنين انساني وقتي امامش به او اطمينان مي‌دهد که جهت‌گيري و حرکتش صحيح و بر حقّ است با تعبير «فَاِذَن لا نُبَالِي بالموت»[4] (وقتي مسير حقّ است پس باکي از مرگ نيست)، مرگ و فدا شدن در راه حقّ و تکليف را برمي‌گزيند.

قرآن کریم در تحلیل ارتباط بصیرت و استقامت، از آن به عنوان عامل تقویت روحیه مقاومت و صبر در مومنان یاد‌ می‌کند به طوری که با وجود آن، مومنین چنان قدرتی پیدا‌ می‌کنند که بیست نفر آنها بر دویست نفر کفار غلبه پیدا‌ می‌کند:

يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَي الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ (انفال: 65)؛ اي پيامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشويق کن! هرگاه بيست نفر از شما با استقامت باشند بر دويست نفر غلبه مي‌کنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از کساني که کافر شدند پيروز مي‌گردند، چراکه آنها گروهي هستند که نمي‌فهمند.»

بر این اساس، هر چه بصیرت و روشن‌بینی انسان بالا باشد، از درجه مقاومت و پایداری بیشتری برخوردار می‌گردد. برعکس، اگر انسان نسبت به امری شناخت لازم و کافی نداشته باشد و به ارزش و حکمت آن واقف نگردد و در وجودش باور و اعتقادی نسبت به انجام یا ترک آن عمل شکل نگیرد، بالتبع گرایش و انگیزه‌ای نیز نسبت به تحقق و انجام آن امر پیدا نخواهد کرد و اگر احیانا بر اساس شناخت ناقص و یا از روی احساسات و عواطف نسبت به کاری اقدام کند، ناپایدار و غیرمستمر خواهد بود. آنچه موجب علاقه و اشتیاق انسان و بالتبع حرکت و استقامت او در انجام امری‌ می‌گردد، بصیرت (معرفت جامع و باور قلبی) است (ر.ک. جمال خوانساري، 1366، ج2، ص415).

راز استقامت و جانفشانی سیدالشهدا(ع) و اصحابش وفادارش را نیز باید در همین عامل جست. اين بصيرت و روشن‌بيني بود كه رهبر عاشورا و ياران او را براي تحمل همه سختي‌ها و آلام روحي آماده كرده بود. نه تنها با رضايت خاطر اين همه مصيبت را مي‌پذيرفتند بلكه براي آن‌ها زيبا و لذت‌بخش هم بود. حماسه‌آفرینان عاشورا، بی‌هدف و کورکورانه به کربلا نیامده بودند، آنان اهل بصیرت بودند، هم نسبت به درستی و حقانیت راه و رهبرشان و هم به اینکه وظیفه شان جهاد و یاری امام است و هم شناخت دشمن و حق و باطل. برای نمونه، در حالات بریر بن خضیر همدانی نقل شده که وقتی با برخی از چهره‌های سرشناس دشمن گفتگو می­کرد چون به مبانی دینی خود اعتقادی راسخ و نسبت به حقانیت راهی که انتخاب نموده بود بصیرت کامل داشت، توانست بر آنها غلبه کند و حقانیت خود را اثبات نماید و به همین خاطر و به واسطه برخورداری از این نعمت الهی، به درگاه الهی عرضه داشت: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي‏ زَادَنِي‏ فِيكُمْ‏ بَصِيرَةً اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِنْ فِعَالِ هَؤُلَاءِ الْقَوْم‏ (مجلسی، 1403ق، ج45: 5)؛ سپاس خدایی را که بصیرت و شناخت مرا درباره شما افزون ساخت خدایا! من از کارهای این گروه نزد تو بیزاری می‌جویم.»

یاران سیدالشهدا(ع)، علاوه بر بصيرتى كه از كلمات امام در اين مسير فرامى‏گرفتند، خودشان در زندگى اهل تشيخص و شناخت‏ بودند. بعضي از ياران امام حسين(ع) در شب عاشورا هم به بصيرت و روشن‌بيني خود اشاره كرده و اعلان مي‌دارند كه اين تصميم و اقدامات بر اساس شناخت و آگاهي و بصيرت است و چون مبناي قوي عقلاني دارد و ايماني است كه بر پايه تعقل شكل گرفته در بحراني‌ترين شرايط مقاومت خواهيم كرد و اين در كلام و شعار و رجز امام و ياران شهيدش مشهود است. نافع‌بن هلال در شب عاشورا وقتی حضرت سید الشهدا‌‌(ع) اعلام آزادی به اصحابش داد، فرمود: «یَا اَبَا عبَدالله َ إِنَّا عَلَى‏ نِيَّاتِنَا وَ بَصَائِرِنَا نُوَالِي مَنْ وَالاكَ وَ نُعَادِي مَنْ عَادَاك (همان، ج44: 381)‏؛ ما همچنان بر انگیزه‌ها و بصیرت‌هایمان پایدار و باقی هستیم؛ با دوستانت دوست، و با دشمنانت دشمن مي‌باشيم»

عابس بن ابى شبيب، وقتى خدمت امام رسيد، به او چنين گفت: «سلام بر تو اى اباعبدالله! خدا را گواه مى‏گيرم كه من بر آيين تو و آيين و خطّ مشى پدرت هستم ((ابومخنف کوفی، 1417ق: 237).»

اوج این بصیرت و روشن‌بینی را می‌توان در وجود عباس‌بن علی(ع) به نظاره نشست. شخصیتی که در سخت‌ترین شرایط، بدون ذره‌ای مصلحت‌اندیشی، پا در رکاب مبارزه و جهاد گذاشت و لحظه‌ای در دفاع از ولی خدا دریغ و کوتاهی نکرد. امام صادق(ع) رمز و راز مقاومت و ایستادگی عمویش عباس را معرفت و بصیرت‌‌ بی‌نظیر او معرفی‌ می‌کند و‌ می‌فرمایند: «کَانَ عَمُّنَا العَبَّاس نَافِذَ البَصِیرَة صُلبَ الاِیمَان جَاهَدَ معَ أبِی عَبدِالله(ع) وَ أُبلِی بَلاءً حَسَناً وَ مَضَی شَهِیداً (ابن‌عنبه، 1385: 356)؛ عموی ما عباس بصیرتی نافذ و عمیق و ایمانی قوی و استوار داشت در رکاب برادرش جهاد کرد و از آزمومن الهی پیروز در آمد و با شهادت رحل زندگی برچید.»

5. ولایتمداری

علاوه بر نقش هدایت‌گری معصوم، عشق به ولایت و تبعیت از فرامین او از انسان کوهی استوار می‌سازد که لحظه‌ای در برابر سختی‌ها و تلخی‌ها تزلزل و سستی به خود راه نمی‌دهد و تا آخرین قطره خون مقاومت و ایستادگی می‌کند. بی‌شک هر چقدر عمق و سطح ولایتمداری افراد بالا رود، به تبع آن روحیه مقاومت و ایستادگی در راه حقبیشتر عمق می­یابد. اما اگر این عامل کمرنگ شود دیگر نباید انتظار پایداری داشت هم‏چنان‏كه علي(ع) در دوران خلافت خود نيز با اين مشكل روبه‏رو گشت (ر.ک. نهج‌البلاغه، خطبه 97، 39 و 25).

اصحاب امام حسین(ع) نمونه عالی ولایت‌پذیری و ولایتمداری‌اند. آنچه یاران عاشورا را در سنخ واحد و در کنار سیدالشهدا قرار داد، تولی به اباعبدالله الحسین(ع) بود. سنخی فراتر از تنوع نژادی، قومی و طبقاتی. همسویی و همگونی یاران عاشورا و عکس العمل‌های ایشان د تمایلات عاطفی و آموخته‌ها، بروز ویژگی ولایت‌مداری در تربیت حسینی آنان است. زیرا ویژگی اصلی یاران سیدالشهدا، امام‌شناسی، یقین و عشق به ولایت است آن هم در شرایطی که امید پیروزی بر دشمن وجود نداشت. ولی اصحاب امام با جان و مال و خانواده خود ماندند و تا آخرین نفس مقاومت کردند و جنگیدند و شهید شدند؛ زیرا آنان بصیر و عاشق و ولایت‌مدار تربیت شده بودند. ياران باوفاى امام، ولايت‏مدارى خويش را به نمايش گذاشتند. با آن‏كه امام بيعت خويش را از ياران خود برداشت، ولى آنان وفادارانه، در صحنه ماندند و عهد خويش نشكستند. اولین جواب را به اتمام حجت امام در شب عاشورا حضرت عباس دادند و فرمودند: «خداوند هرگزی روزی را نیاورد که امام خویش را تنها گذاشته و به شهر و دیار خود برگردیم.»

ولایتمداری حضرت ابوالفضل(ع) به حدى است كه در شب عاشورا خطاب به امام حسين(ع) مى‏گويد: «به خدا سوگند، هرگز از تو جدا نمى‏شويم! جانمان فداى جانت! با حنجره‏ها و حلقوم‏ها و دست‏ها و چهره‏هاى خون آلود از تو حمايت مى‏كنيم و هر گاه كشته شويم، به عهد خويش و آن‏چه بر عهده ماست وفا كرده‏ايم: «فإذا نَحنُ قُتِلْنا بَينَ يَدَيك نكونُ قد وَفَينا لِربنا و قَضَينا ما عَلَينا».آنگاه چند نفر از بنی‌هاشم در تایید جواب‌های علمدار باوفا سخن گفتند (نجمی، 1390: 206).

وقتی نوبت به فرزندان عقیل رسید، امام حسین(ع) فرمود: شهادت مسلم برای شما بس است من به شما اجازه می‌دهم تا بروید. جواب دادند: «در این صورت اگر از ما بپرسند که چرا از مولای خود دست برداشتید چه جواب دهیم؟ نه به خدا سوگند هرگز چنین کاری را نخواهیم کرد. بلکه جان و مال و فرزندانمان را در راه شما فدا می‌کنیم و تا آخرین مرحله در رکاب شما می‌جنگیم (همان: 207).»

از جمله سخنوران مجاهد در آن عرصه امتحان بزرگ، مسلم بن عوسجه بود که فرمود: «ما چگونه از یاری تو دست برداریم؟ به خدا سوگند از تو جدا نمی‌شوم تا با نیزه سینه دشمنان شما را بشکافم تا شمشیر در دست دارم با آنان می‌جنگم و اگر هیچ سلاحی نداشتم با سنگ و کلوخ به جنگشان می‌روم تا شربت شهادت بنوشم (همان: 209).»

سپس سعیدبن عبدالله لب به سخن گشود و فرمود: «به خدا سوگند ما از یاری تو دست بر نمی‌داریم تا در نزد خدا این حقیقت را ثابت کنیم که حق رسول خدا(ص) را درباره تو مراعات کردیم. به خدا سوگند اگر بدانم هفتاد بار کشته می‌شوم و بدنم را می‌سوزانند و خاکسترم را زنده می‌کنند باز هم هرگز از یاری تو دست بر نمی‌دارم و پس از زنده شدن به یاری تو می‌شتابم در حالی که می‌دانم این مرگ یک بار بیش نیست وپس از آن نعممت بی‌پایان الهی است (همان).»

آنگاه زهیربن قین به سخنرانی پرداخت و گفت: «ای فرزند پیامبر به خدا سوگند دوست داشتم در راه حمایت از تو هزار بار کشته شوم و بار دیگر زنده شده و شهید گردم و باز میل داشتم که با شهادت من، تو و یا یکی از جوانان هاشمی از مرگ می‌رستند (همان).»

وقتی حضرت به هلال فرمود چرا از میان این دو کوه نمی‌روی تا جان خودت را نجات دهی؟ با چشمان گریان روی قدم‌های امام(ع) افتاد و سوگند یاد کرد که هرگز از تو جدا نخواهم شد تا این که در رکابت کشته شوم.»

بشر(سهد) بن عمر حضرمی آنگاه كه امام حسین(ع) به وی اجازه بازگشت داد، گفت: «أَكَلَتْنِي‏ السِّبَاعُ‏ حَيّاً إِنْ فَارَقْتُك‏...(ابن‌طاووس، 1377: 117)؛ درندگان بیابان مرا زنده بخورند اگر از تو جدا شوم و رهروان از من درباره تو بپرسند و با این یاران اندك تو را واگذارم. این هرگز نشدنی است.»

زهیر بن قین بجلی خطابه حضرت گفت: «چون امام به او اجازه بازگشت داد، به آن حضرت گفت: نه به خدا! این نشدنی است. آیا پسر پیامبر را در دست دشمنان اسیر بگذارم و خودم نجات پیدا كنم؟ خدا چنین روزی را نیاورد (همان).

6. روحیه شهادت‌طلبی

نحوه تلقّى انسان‏ها از زندگى و مفهوم «حيات»، جهت دهنده عمل و موضع آنان است. از نگاه انسان‌های باایمان، حيات در محدوده تولّد تا مرگ خلاصه نمى‏شود، بلكه امتداد وجودى انسان به دامنه قيامت و ابديّت كشيده مى‏شود. مسلم است كه چنین نگرشی تا چه اندازه در تقویت روح مقاومت و ایستادگی انسان موثر است. این نوع نگاه، محرّكى نيرومند است و سرآغازى است براى حيات نوين كه سدّ يأس و نااميدى را مى‏شكند و به انسان‏هاى وارسته، روح مقاومت و ایستادگی می‌بخشد؛ زیرا روحیه شهادت‌طلبی که از اتکال انسان به خداوند و ایمان توام با عشق ناشی می‌شود موجب می‌شود انسان در راه آرمان‌های والایش حاضر شود از باارزش‌ترین متاع زندگی‌اش که همان جان و روح الهی اوست دست بشوید و تمامی سختی‌ها و مشکلات را نیز در این راه مقدس با جان و دل تحمل نماید. برای چنین فردی، امكانات و تسليحات بسيار و همچنين فزونى يا كاستى نيروى دشمن، در پيشروى يا عقب‌نشينى، تأثيرى نبخشيده، او را منفعل نمى‏سازد و در موضع ضعف و شكست قرار نمى‏دهد؛ در مقابل ترس از مرگ و اشتياق وافر به زنده ماندن، روح مقاومت و ایستادگی را می‌ساید و تجربه نشان داده آنانى كه در ميدان دشوار، دغدغه زنده ماندن و جان سالم به در بردن دارند، نمى‏توانند مقاومت کرده، پيروزى بيافرينند.

از بررسی نهضت عاشوار و حالات اصحاب سیدالشهدا(ع) چنین به دست می‌آیدکه چون آنها به ارزش والای شهادت ایمان قلبی داشتند و با اعتقاد به آن وارد عرصه شدند، توانستند تا پای جان در راه و هدف ارزشمند خود مقاومت نمایند و پيروزى بزرگى را براى جبهه حق به ارمغان بیاورند. آنها بر مبنای بصیرت و یقین کامل، برای شهادت به میدان می‌شتافتند و از همدیگر سبقت می‌گرفتند به طوری که در وصف حالات آنها آمده است: ««دل‌هاى خود را بر روى زره‏ها پوشیده بودند و جان بر كف و شتابان به سوى نثار جان بر یکدیگر سبقت‌ می‌جستند (ابن‌طاووس، 1377: 112).»

استاد مطهری در اشاره به این حقیقت می‌فرماید: «حادثه شهادت امام حسین(ع) نه تنها فجیع بود و نه تنها مظهر یک فداکاری عظیم و بی نظیر است، حادثه بسیار عجیبی است. منطق امام صرفا منطق ایثا و عقیده و شهادت در راه عقیده بود (مطهری، 1388، ج17: 429).» خود حضرت سیدالشهدا(ع) پيشتاز و الگوى برخورداری از این روحیه بود. وقتى امام مى‏خواست از مكّه حركت كند، با خواندن خطبه‏اى كه از زيبايى مرگ در راه خدا براى جوانمردان سخن مى‏گفت، از افراد خواست هركس شهادت‌طلب است و آمادگى بذل جان و خون دارد، همراه ما بيايد: « «مَنْ كانَ باذِلًا فينا مُهْجَتَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنا (مجلسی، 1403ق، ج44: 366).»

تعبير امام حسين(ع) از اينكه اگر ناچار، مرگ براى همگان حتمى است، پس چه بهتر كه به صورت شهادت باشد: «فَانْ تَكُنِ الْابْدانُ لِلْمَوْتِ انشِأَتْ، فَقَتْلُ امْرِءٍ بِالسَّيْفِ فِى اللَّهِ افْضَلُ (همان: 374)». شاهد ديگرى از اين روحيه در امام است.

ياران سیدالشهدا‌(ع) نیز مانند خود او شهادت‌طلب بودند. اگر در اظهارات ياران ایشان در شب عاشورا دقّت شود، اين روحيّه در گفتارشان موج مى‏زند و هر يك برخاسته، عشق خود را به كشته‌شدن در راه خدا و در حمايت از فرزند پيامبر و مبارزه با ظالمان ابراز مى‏كردند. با آنكه حضرت‏ بيعت خويش را از آنان برداشت كه هركه مى‏خواهد برود، اما سخنشان ‏چنين بود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذى‏ اكْرَمَنا بِنَصْرِكَ وَ شَرَّفَنا بِالْقَتْلِ مَعَكَ (بحرانی، 1413ق، ج4: 215)؛ سپاس خدايى را كه با يارى كردن تو ما را گرامى داشت و با كشته شدن همراه تو، ما را شرافت بخشيد.»

در سایه همین فرهنگ بود که حتى نوجوانى چون حضرت قاسم نيز مرگ را شيرين‏تر از عسل مى‏دانست و از آن استقبال مى‏كرد و او را وا می‌داشت روز عاشورا خطاب به امام حسین(ع) بگوید: «روحی لروحک الفدا و نفسی لنفسک الوقا (اسماعیلی یزدی، 1383: 482)؛ جانم فدای جانت  و روحم سپر بلای جان تو.»

امام نيز آنان را همين‏گونه مى‏شناخت. «وقتى احساس كرد خواهرش زينب در شب عاشورا اندكى ناآرام است و در پايدارى ياران ترديد دارد، فرمود: به خدا سوگند آنان را آزموده و امتحان كرده‏ام، اينان شهادت‌طلبانى هستند كه به مرگ انس گرفته‏اند، همان‌گونه كه كودك، به سينه مادرش مأنوس است (نجمی، 1390: 169-168).»

در زیارت عاشورا نیز به صفت ایثار و شهادت‌طلبی یاران حسین(ع) تصریح شده است: «الَّذِينَ‏ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ‏ دُونَ الْحُسَيْن علیه‌السلام (مجلسی، 1403ق، ج98: 293)؛ آنان که از جان و خون خویش در راه حسین(ع) گذشتند.»

7. عدم دلبستگی به مادیات

تجمّل‌پرستى، تن‏پرورى و ثروت‏اندوزى از موانع مهمّ استقامت و پایداری است كه قرآن از آن‏ها به «اتراف» (اسراء: 16)، «بَطِرْ» (قصص: 58)، «طَوْلْ» (توبه: 86) و «تكاثر» (تکاثر: 1) تعبیر کرده و آن‏ها را از عوامل منفى حركت تاريخ دانسته است؛ از نظر قرآن كريم، دنيادوستى و دل‏خوش كردن به حيات دنيا شوق به جهاد و دفاع را در دل مى‏ميراند، روح مقاومت و پایداری را کم‌رنگ کرده، آدمى را به كندى و سنگينى وا مى‏دارد و از رفتن به مصاف با دشمن منصرف مى‏سازد (ر.ک. توبه: 38). همچنين آن كه محبت دنيا را در دل دارد، اگر به‏طور موقت بر وسوسه دنيادوستى‏اش سرپوش نهد و در ميدان نبرد حضور يابد، آن‏جا كه مظاهر دنيا جلوه كند و رخى نشان دهد، به آن رو مى‏كند يا اگر سختى نبرد او را در تنگنا افكَنَد، پشت به دشمن مى‏كند تا جان را از مهلكه بيرون ببرد و به حيات دنيوى ادامه دهد (ر.ک. آل‌عمران: 152). از این روست که امام سجاد‌‌(ع) در یک روایت مفصّل، از حب دنیا به عنوان ریشه خصلت‏های ناپسند، یاد می‌کند و می‌فرماید: «حُبُّ الدُّنیا رَأسُ کُلُّ خَطیئَةٍ (کلینی، 1407ق، ج2: 317)؛ دوستى دنیا، اساس و منشأ هر خطا و خلاف کاریست.»

حضرت سیدالشهدا(ع) نیز ریشه انحراف و لغزش را دنیا دوستی افراد معرفی می‌کند و در تحلیلی عمیق درباره علت روی‌گردانی انسان‌ها از دین و ارزش‌های دینی می‌فرماید: ««النَّاسُ عَبيدُ الدُّنْيا وَالدّينُ لَعِقٌ عَلى‏ الْسنتهِم يَحوطونَهُ مادَرَّتْ بِهِ مَعايِشُهُمْ (ابن‌شعبه حرانی، 1404ق: 245).» صبح عاشور نیز در خطبه‌ای خطاب به دشمن فرمود: «فَلا تَغُرَّنَّكُمْ هذِهِ الدُّنْيا، فَإنَّها تَقْطَعُ رَجاءَ مَنْ رَكَنَ إِلَيْها (مجلسی، 1403ق، ج45: 6).»

بنابراین بدون دل‏بريدن از دنيا و دل‏بستن به آخرت، هيچ‏گاه توفيق آفرينش حماسه‏هاى سترگ و ماندگار حاصل نمی شود. ياران حسين(ع)، چون دلباخته دنيا نبودند، به راحتى حاضر شدند دنیا را رها کرده، در راه دين خدا فدا شوند. یکی از آنها زهیربن قین بود که علیرغم این که انسان متمکنی بود اما چون دلبستگی به آن نداشت وقتی با حضرت ملاقات کرد و دعوت سیدالشهدا(ع) را شنید، همه مال و اموال خودش را به همسرش بخشید و طوقه زوجیت را از گردن او برداشت. آنگاه روبه همراهانش کرد و گفت: «هر کس دوست دارد راه خدا را برگزیند، با من همراه شود و به حسین(ع) بپیوندد، در غیراین صورت، این آخرین دیدار ما خواهد بود و من، همه شما را به خدا می‌سپارم (دینوری، 1371: 247).»

نتیجه‌گیری

از میان انبوه درس‌های ارزشمندی که عاشورا به ما می‌آموزد، ایستادگی و مقاومت و مبارزه با ستم و ستمگران به ویژه استکبار و ایادی آن، یکی از مهم‌ترین آنهاست. سخنان امام حسین(ع) و یارانش، و استقامت آنها در یک جنگ کاملاً نابرابر و قاطعیت و صلابت آنها در دفاع از حق و احیای دین، هر کدام صدها درس مقاومت و ایستادگی به ما می‌آموزد و نشان می‌دهد که امام و اصحابش دارای عالی‌ترین روحیه فداکاری و ایثار و نیروی مقاومت بوده‌اند اما آنچه در این میان از اهمیت بالایی برخوردار است فهم ریشه‌ها، علل و عوامل مقاومت و استقامت حماسه سازان عاشورا، به منظور الگوگیری و کاربست و توفیق در به کارگیری این راهبرد و تاکتیک موثر است. در این که چه عوامل و موجباتی سیدالشهدا(ع) و اصحابش را به این درجه از مقاومت و استقامت رسانیده بود، به طور اختصار باید گفت استقامت سیدالشهدا و یارانش ریشه در ایمان آگاهانه، یاد خدا، اخلاص و انگیزه الهی، بصرت و روشن بینی، ولایتمداری، روحیه شهادت طلبی و عدم دلبستگی به مادیات و مظاهر دنیا داشته است. امروز نیز اگر بخواهیم در مقابل دشمنان نظام اسلامی مقاومت کنیم به ناچار باید به این عوامل که به نوعی پیش نیازهای مقاومت و پایداری است توجه کرده، آنها را در وجود خودمان تقویت نماییم.

 

منابع

قرآن کریم.

نهج‌البلاغه.

ابن‌شعبه حرانى، حسن بن على‏(1404ق). تحف العقول‏، قم، جامعه مدرسين‏.

ابن‌طاووس، على بن موسى‏(1377). اللهوف على قتلى الطفوف‏، ترجمه محمد محمدی اشتهاردی، تهران، نشر مطهر.

ابن‌عنبه، جمال‌الدين احمدبن علي حسيني (1385).عمدة الطّالب، قم، انصاریان.

ابو‌مخنف كوفى، لوط بن يحيى‏(1417ق). وقعة الطفّ‏قم، جامعه مدرسين‏.

اسماعیلی یزدی، عباس(1383). سحاب رحمت، قم، مسجد مقدس جمکران.

آقا جمال خوانسارى، محمد بن حسين‏(1366). شرح غرر الحكم و درر الكلم‏، تهران، دانشگاه تهران.

بحرانى، سيد‌هاشم بن سليمان‏(1413ق). مدينة معاجز الأئمة الإثني عشر، قم، مؤسسة المعارف الإسلامية.

حسینی خامنه‌ای، سیدعلی. بیانات، قابل دسترسی در پایگاه اینترنتی KHAMENEI.IR.

دلشاد تهرانی، مصطفی(1383). سیره نبوی(منطق عملی)، تهران، دریا.

دینوری، احمدبن داود(1371). اخبار الطوال، ترجمه مهدوی دامغانی، تهران، نی.

راغب اصفهانى، حسين بن محمد (1412ق). مفردات ألفاظ القرآن‏، بیروت، دارالشامیه.

علی‌بن الحسین(ع)، (1376). الصحيفة السجادية قم، الهادی.

قندوزی، سلیمان بن ابراهیم(1418ق).ینابیع المودة، بیروت، موسسه الاعلمی للمطبوعات.

كلينى، محمد بن يعقوب‏(1407ق). الکافی، تهران، دار الكتب الإسلامية

مجلسى، محمد باقر(1403ق). بحارالانوار، بیروت، دار إحياء التراث العربي‏.

مطهری، مرتضی (1388). مجموعه آثار، تهران، صدرا.

مفيد، محمد بن محمد(1413ق). الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، قم، كنگره شيخ مفيد.

نجمی، محمدصادق(1390). سخنان حسین بن علی از مدینه تا کربلا، قم، بوستان کتاب.

 



[1]. بقره(2): 285.

[2]. منظور از «رجز» اشعاری است که در میدان جنگ برای مفاخره و تحقیر دشمن خوانده می شود.

[3]. «وَ لَهُمْ دَوِىٌّ كَدَوِىِّ النَّحْلِ مابَيْن راكِعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ.»

[4]. اين جمله را حضرت علياکبر وقتي بيان داشت که امام حسين(ع) ضمن خبر به شهادت خود و يارانش، حرکت خود را در مسير حق و دستور الهي معرفي کرد (ر.ک. ابن‌طاووس، 1377: 97).

مقالات مشابه